معنی بالا پوش بلند
حل جدول
ردا، عبا، قبا
ردا
بلند بالا
فریبرز، تنومند
تنومند
بالا پوش قدیمی
عبا
بالا پوش مردانه
کت
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
بالا بلند. [ب ُ ل َ] (ص مرکب) آخته بالا. درازقامت. (آنندراج). بلندقامت. درازقد. (ناظم الاطباء). کشیده قد. بلنداندام. طویل القامه. بلندبالا:
در آخر یکی مادیان بد سمند
قوی هیکل و تند و بالابلند.
فردوسی.
|| مجازاً، معشوق زیبا و آخته قامت:
ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالابلندان شرمسارم.
حافظ.
بالابلند عشوه گر سرو نازمن
کوتاه کرد قصه ٔ زهد دراز من.
حافظ.
و رجوع به بالا شود.
بالا بلند کردن
بالا بلند کردن. [ب ُ ل َ ک َ دَ] (مص مرکب) قد کشیدن. قامت افروختن. قدآختن:
بالا بلند کرد درخت بلند ناز
ناگه به حسرت از نظر باغبان برفت.
سعدی.
فارسی به عربی
عباءه، عموما، لحاف، مفرش السریر
فارسی به آلمانی
Steppdecke (f)
فارسی به انگلیسی
Tall
واژه پیشنهادی
رعنا
معادل ابجد
428